حامی ِ باباحامی ِ بابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

زندگی دونفره بابایی و حامی

یک متن زیبا از خاله سارای عزیز حامی...

مهم نیست مرد باشی یا زن! مهم بودن است و تعهد و عمل کردن به وظایف پدرانه ات! تو چیستی؟چگونه ای؟چشمهای حامی تو غرق در شادی است...این کودک 1ساله را میبینی؟آنقدر خاطرات زیبا دارد از تو که در پس هر نگاهش لبخندهای زیبایش را برایت بر لب مینشاند... سخت ترین کار این است که درد داری و میخندی... حامی ... ای پسر دیروز و فرداهای (علیرضا) بمان بمان برای پدرت... برای کسی که در بین تمام بدیها و گذشته ها با تو ماند!نه از سر اجبار بلکه از روی عشق... پسر زیباروی من!بخند که خنده هایت هر دردی را دوا میکند! بخند دلبند من آب و آتش در کنار یکدیگر باید باشند... پدرت آبی بر روی آتش است...این مردانگی را همیشه به خاطر بسپار ساعت 12:45 با عجله برای حامی عزیز نوشتم ...
6 اسفند 1391

خودت بمان...پسری که من عاشقش هستم...

حامی جان : جرأت کن راست و حقیقی باش..... جرأت کن زشت باشی! اگر موسیقی بد را دوست داری، رک و راست بگو.... خود را همان که هستی نشان بده..... درست مثل این عکس واقعی بخند.....مانند بعضیها نباش....امیدوارم یاد نگیری....مانندشان نشوی.... اینان باید بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایند، با آب فراوان بشویند...     ...
4 اسفند 1391